پدر و حاج خانم
اين روزا پدر و حاج خانم خونه هستند و رها كلي ذوق مي كنه آخه پدر خيلي باهاش بازي مي كنه يه آهنگ لري رو گوشيش هست كه واسه رها مي ذاره و رها باهاش مي رقصه وقتي پدر خوابيده رها ميره رو كمرش و صداش مي كنه صبح ها كه من و بابايي مي خوايم بريم سركار رها با حاج خانم ميره پايين و كلي دنبال پيشي ميذاره تا ما بريم ديروز كه از ساعت 9 خوابيد تا 3 بعد از ظهر كه من رسيدم خونه دو مرتبه از ساعت 4 خوابيد تا 8:30 آخه شب قبل رو فقط 2 ساعت خوابيده بود حسابي خسته شده بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی