کمک به مامان
دیشب دخملی کلی تو کار خونه بهم کمک کرد . همه مبلها رو دستمال کشید و یخچالها رو هم تمیز کرد . الهی من دورش بگردم خانمی شده واسه خودش با کلی هیجان دستمال می کشید و هی می پرسید مامان شما به کمک من نیاز داری؟می خوای من بهت کمک بدم ؟ دیگه چیکار داری که من واست انجام بدم
خدایا به خاطر نعمتی که بهم دادی ازت ممنون . آرزو می کنم دخترم همیشه صحیح و سلامت باشه و بهترینها نصیبش بشه .
الان حدود یک هفته است که فرشته توی اتاق خودش می خوابه البته من باید اونجا بخوابم وقتی خوابش برد میرم اتاق خودم که معمولا دیگه بیدار نمیشم و همونجا می مونم .
وقتی بهش میگم واسم آب بیار یه کوچولو ته لیوان میریزه میاره (بار اول خندیدم به این قضیه حالا هی تکرار می کنه که من بخندم )
جدیدا اسم پیش دبستانی رو درست تلفظ می کنه .
کلاس اسکیت رو خیلی دوست داره . بعد از کلاس منو با خودش می بره و تمام کارهایی که تو کلاس انجام دادند واسه من تکرار می کنه و کلی توضیح میده و ذوق می کنه .
این روزا علاقه زیادی به آدامس پیدا کرده ورشکستمون کرده از بس ادامس خریدیم خاله ها هم وقتی میان خونه غیر ممکنه آدامس با خودشون نیارن . اگه یادشون بره مجبورن برن بخرن و برگردند .