رها كوچولورها كوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

رها عشق مامان و بابايي

تعطیلات نوروز سال 1393

1393/1/10 11:00
نویسنده : مريم
259 بازدید
اشتراک گذاری

لحظه تحویل سال در ایران

NOWRUZ 1393

 پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۲

March 20th

ساعت ۲۰:۲۷:۰۷
هشت و بیست هفت دقیقه و هفت ثانیه شب

سال 93 سال چه حیوانی است-sale 1393 sal  che hivani ast-سال 93 سال چه حیوانی است؟ -نامهایی که ابونصر فراهی در کتاب نصاب الصبیان آنها را در این رباعی به نظم در آورده است - animal year - موش و بقر و پلنگ و خرگوش - زین چار چو بگذری،نهنگ آید و مار - و آنگاه به اسب وگوسفنداست شمار - حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار-sal asb-سال اسب-سال 1393 سال چه حیوانی است-خصوصیات متولدین سال اسب-namad sale 93-سال 1393-خصوصیات متولدین سال اسب-nemad sal 1393-طالع بینی سال اسب -سال 93 - حیوان سال 1393 - نماد حیوال سال 93-سال 93 برای متولدین-سال اسب برای متولدین سال 1393 چگونه سالی است-سال اسب چگونه سالی است؟-سال اسب چه خصوصیاتی دارد

لحظه تحویل سال من و بابا و دخملی کنار هم تو خونه جدیدمون کنار سفره هفت سین نشسته بودیم چند دقیقه بعد از سال تحویل دخملی از بس خسته بود خوابش برد فرداش که از خواب بیدار شد همش می پرسید مامان کی شمع رو خاموش کرد ؟ شمع سفره هفت سین رو می گفت آخه اونروز دخملی اونقدر ورجه وورجه کرده بود که بیشتر از 5 دقیقه بعد از سال تحویل دوام نیورد . یکم فروردین همگی واسه شام خونه عمه سمیه دعوت بودیم عمه سمیه به خاطر قبول شدنش در مقطع دکترا همه فامیل رو واسه شام دعوت کرده بود . روز دوم عموها و عمه ها و پدر واسه ناهار و شام خونه ما بودند شب خاله جون نرگس هم بهمون ملحق شد . همونجا همگی تصمیم گرفتند صبح سوم بریم قشم . صبح زود همه با هم به سمت قشم حرکت کردیم شب حول و حوش ساعت 12 و 1 بود که رسیدیم بندر خمیر و ماشینها را منتقل کردیم به درگهان . اون روز کلا تو پاساژ بودیم و کلی خرید کردیم صبح پنجم به سمت قشم حرکت کردیم و بعد از خوردن ناهار رفتیم گشت دریایی همراه با موسیقی زنده که اونجا بابا و عموها کلی با خواننده همخونی کردند و رقصیدند خیلی خوش گذشت شبم برگشتیم دوباره بندر خمیر و خوابیدیم صبح از سمت فیروز اباد راهمون رو ادامه دادیم بین راه توی یه پارک خیلی قشنگ وایسادیم جوجه درست کردیم و جای همه سبز خوردیم  شب رسیدیم آقام شهید و همونجا خوابیدیم صبح  بعد از زیارت و خوردن صبحانه به سمت کازرون حرکت کردیم ناهار خونه باباحاجی بودیم بعد از ظهر رفتیم سید محمد و شب هم سه تایی برگشتیم بوشهر . تو این سفر دخملی خیلی بهش خوش گذشت همش در حال بازی و جنب و جوش بود با عباس هم کلی جور شده بود که کلی سوژه شدند . از کوچکترین فرصت واسه بازی استفاده می کرد بین راه چند باری هم رفت تو ماشین عمه عادله و خاله نرگس. کلا سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت . جای همه اونایی که نبودند خالی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)