رها كوچولورها كوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

رها عشق مامان و بابايي

عروسی عروسی

1392/4/16 12:34
نویسنده : مريم
85 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه 13 تیر عقد خاطره دختر دایی علی بود پنجشنبه بعد از ظهر با بابایی و عمه لیلا رفتیم کازرون بین راه همش می پرسیدی مادر کجا داریم میریم تا می گفتم داریم می ریم پیش ستایش کلی ذوق می کردی و همش می گفتی هورا هورا . هر از چند دقیقه یکبار هم می پرسیدی مادر لباس عروسم رو آوردی آخه جدیدا یه لباس عروس خوشکل واست خریدم که خیلی دوسش داری و هر عروسی می خوایم بریم می گی مادر لباس عروسم رو بکن تنم تو خونه هم همش می پرسی لباس عروسم کجاست و تا نبینیش آروم نمی گیری با ستایش لباس عروساتونو پوشیدین و حالا سر گیر تو مویی دعواتون بود ستایش همش گیرای شما رو می خواست شما هم می گفتی اینو مامانم واسم خریده اگه می خوای استفاده کن ولی وقتی خواستم برم خونه باید بهم بدیا ؟ به محض اینکه رسیدیم تالار عروس خانم رو اومد و کلی شیرینی رو سرش ریختند شما هم شروع کردی به جمع کردن شیرینی ها بعد که همه را خوردی دوباره بهونه گرفتی که من شیرینی می خوام که یه جوری سرگرمت کردم و یادت رفت و شروع کردی به بازی کردن با هانیه دختر دختر دایی من (فهیمه خانم) . موقع عقد دوباره کلی شیرینی رو سر عروس خانم ریختند که من کلی واست جمع کردم شما هم همه رو گرفتی و رفتی زیر یه آلاچیق و شروع کردی به خوردن . بعد از چند دقیقه هم جفتتون خوابتون برد و تا آخر عروسی تو بغلم خواب بودی این اولین مراسمی بود که اصلا نرقصیدی . صبح جمعه هم چون بابایی بعد از ظهر امتحان ضمن خدمت داشت سه تایی با عمو عادل برگشتیم بوشهر موقع خداحافظی چون ستایش و فرینا اونجا بودند شما هم می گفتی مادر من می خوام همینجا بمونم گریه هم نمی کنم  خیلی دوست داشتم بمونی با بچه ها بازی کنی ولی عزیزم باید بر میگشتیم واسه ناهار رفتیم خونه عمه سمیه و تا شب شما کلی با مبینا بازی کردی

به محض اینکه سوار ماشین شدیم از خستگی خوابت برد .

وقتی می خوابی چهره ت خیلی معصوم و دوست داشتنی میشه بعضی وقتا از بس تو خواب بوست می کنم یهویی گریه می کنی .

دخترم خیلی دوست دارم تمام سعی خودمو می کنم تا همیشه شاد باشی و بهت خوش بگذره .  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آناهیتا
28 تیر 92 23:42
سلام مامانی امروز که با وبلاگتون آشنا شدم ( از طریق وبلاگ مامان آرتین که برام نوشته بود شما بوشهری هستید ) دیدم رها جون امروز تولد بوده و چقدر خوشحالم از این بابت .





رها جون تولدت مبارک خاله روزهای شادی رو سپری کنی عزیز دلم