رها كوچولورها كوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

رها عشق مامان و بابايي

شيرين كاري هاي دخترم

1391/8/6 9:33
نویسنده : مريم
87 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم قربونت برم هر روز با کارهای قشنگت بیشتر عاشقت میشم و دیوونه وار میپرستمت قربون خدا برم که به این دخترا طبق غریزه حس مادری رو از همون اول تو ذاتشون قرار میده عزیزم وقتی با عروسکات بازی میکنی وقتی به حرفات گوش میکنم دیگه از خنده نمیدونم چیکار کنم قربون صدقشون میری روي پاهات مي خوابونيش و در حالي كه تكونشون مي دي واسشون لالايي مي خوني (لا لا لا گل لاله ) و هي مي گي عزيزم گريه نكن نازي بخواب الهی فدات بشم که اینهمه فهمیده هستی

دائم در حال رقصی و تا صدای آهنگی میاد شروع به رقصیدن میکنی. كليپ ها رو خوب نگاه مي كني بعد با حالتهاي خودت شروع مي كني به رقصيدن .

وقتي کسی چیزی بهت بده سریع میگی مرسی .

وقتي كسي رو مي بيني يه سلام بالا بلندي به طرف مي دي كه طرف ذوق مي كنه ديروز كه كازرون بوديم وقتي امير حسين اومد خونه رفتي جلو باهاش دست دادي و بوسش كردي باباحاجي هم كه اومد خونه فوري رفتي جلوش و باهاش دست دادي . اون روزم كه از پله هاي مهد پايين ميومديم به بچه هاي پيش دبستاني سلام دادي و گفتي( من از پله ها پايين اومدم خداحافظ)
 خيلي شيريني عزيزكم

دائم در حال صحبت کردن با خودت هستی

با وجود اینکه نزديك 2 ماهه پروژه شير گرفتن شروع شده ولي هموز موفق به پايان بردنش نشديم تو بغلم مي خوابي و يهو شروع مي كني به خوردن وقتي ميگم رها ماماني نخور تلخه بو ميده دستتو ميذاري رو چشمت و كار خودتو مي كني كه منم كلي خندم مي گيره يعد كه سير شدي ميگي مامان (مي مي اي تلخه آره ؟)خيلي شيطوني بخدا هرچي مي بوسمت سير نمي شم . 

 تا من نماز میخوام بخونم تو هم سریع دست و روت رو میشوری و چادرت رو هم بر ميداري يه مهر ميذاري جلوت و میگی منم ال... سجده هات خيلي جالبه حتماً يه عكس از سجده رفتنت ميذارم واست .

عزیزم حس مالکیتت بسیار بسیار قوی شده و هیچکس جرات نداره به وسایلت دست بزنه که سریع میگی مال منه مال منه تا  پدر يا عمو عادل   میگن مريم مامان منه سریع جیغ و هوار که مامان خودمه چنان ناز جملتو تلفظ مي كني كه من دلم غش ميره عزيز دلم .

وقتي كه صدات مي كني مي گي  (جانم) اون شب تو سوپري كه صدات كردم با صداي بلند مي گفتي (جانم جانم) كه ادماي اونجا كلي ذوقتو كردند.

 پنجشنبه كه با عمو عادل با اتوبوس داشتيم مي رفتيم كازرون عمو عادل به من گفتت همينجا پياده شيم و من گفتم نه يكم جلوتر پياده شيم كه شما بلند گفتي بيا پياده شيم عاموها( لهجه بوشهري ) همه زدند زير خنده ولي من دوست ندارم اينجوري صحبت كني گلم .

 وقتي يه نفر صدات مي زنه   بيا خيلي بامزه مي گي (الان ميام باشه ).

وقتي مي خوايم بريم مهدكودك يا بيررون هرچي دم دستته از لباس،عروسك، جوراب،دستكش،و....گرفته تا ليوان و....ميدي بهم كه بذارم تو كيف و امان از روزي كه يه دونشو بذارم بيرون .

وقتي بابا كليدو تو در مي چرخونه كلي ذوق مي كني و صدا از خودت در مياري و هرجاي خونه باشي مي پري جلوش و هرچي دستشه ازش مي گيري الهي من دورت بگردم با اين كارهاي قشنگت شيرين عسل .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)